سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند،
 
بعد از حرکت قطارمتوجه شدند که در این کو په درجه یک؛ که تختخواب دار هم میباشد ، 
 
با هم تنها هستند  و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد. 
 
ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود. 
 
شب که وقت خواب رسید ؛ خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند.
 
اما مدتی نگذشته بود که خانم……..

 

 

 

از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت:  ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟
 
خواهش میکنم!
-من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟
 
مرد جواب داد: من یه پیشنهاد دارم!
 
زن : چه پیشنهادی؟
 
مرد: فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم.
 
زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت: چه اشکال داره ، موافقم!
 
قبول؟
 
قبول!
 
مرد گفت ،
 

خب ، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو، برو از مهموندار پتو بگیر. یه لیوان چائی هم برای من بیار. دیگه هم مزاحم من نشو






تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 92/5/8 | 2:48 عصر | نویسنده : م- غ | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.